برای چشمان
پر از خون درد تو
رنگهای تساوی
را آرزو دارم
تا بتوانی رؤیای
عدالت را ببینی
و یگانگی میان
چشمانت تقسیم شود
برای چهره خونین تو
صورت نقرهای
ماه را آرزو دارم
تا زیبایی چهرهات
در ظلمت بدرخشد
برای قلب جریحهدار تو
فانوسی از عشق و امید
آرزو دارم
تا در تاریکترین
لحظات زندگی
تو را در یابد
برای دستان
معصوم تو
که در دستان
سرد و بی رحم
استبداد بسته مانده است
جسارت « نه » آرزو دارم
تا قید و بند را
با دستان خود بگشایی
برای گیسوان تو
رهایی و انتخاب را
آرزو دارم
تا نجابت اختیار
هر کلام اجبار
را بی رنگ کند
و شانه اختیار
نوازشگر گیسوانت باشد
برای تو
این رنج کهنه التیام مییابد
روزهای آزادی را
برای تو آرزو دارم
ح مقدم(بادبان)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر