Recent Posts

جمعه، دی ۰۱، ۱۳۹۱

شرط بندی روی اسب مرده جمهوری اسلامی


به تازگی یک موج حمله دیگر علیه مجاهدین آغاز شده و همه یک چیز را تکرار میکنند.اگر به اندازه کافی مسائل ایران را تعقیب کرده باشید با این موج ها آشنا هستید. هر وقت جمهوری اسلامی در عرصه ای شکست میخورد فورا یک سری اعوان و انصار آخوندی شروع به افشاگری میکنند آنهم از نوع قرائتی  و گیلانی اش. من به عنوان کسی که  سالهاست مسائل سیاسی ایران را تعفیب میکند در برابر این طور نوشته های سخیف که شاهد مدعایش جمهوری اسلامی و عوامل آن هستند فقط پوزخند میزنم اما باز فکر میکنم دلیل اینهمه ادعاهای کثیف علیه بزرگترین سازمان مخالف جمهوری اسلامی چه میتواند باشد؟

هیچ انسانی و هیچ تشکیلاتی بخصوص با عظمت مجاهدین نمیتواند خالی از اشکال باشد و انتقاد از انسانها یا سازمانها اگر بر حق و سازنده باشد تنها به رشد جامعه کمک میکند اماشنیدن   تهمت های سخیف  به مبارزین مردم از نوعی که بازجویان اوین به زندانیان در بند خود میزنند فقط حال آدم را به هم میزند. مسلما در جامعه کثیف کنونی که جمهوری اسلامی باعث و بانی اش است ماهی گرفتن از آب گل آلود مزیت و هنر است. هر کسی هر چیزی میخواهد میگوید و  فکر میکنند دروغ را هر چه بیشتر تکرار کنند و هر چه بزرگتر بگویند بیشتر قابل باور است.

سوال اینجاست که اینها کی را میخواهند قانع کنند و کی را میخواهند از مجاهدین و دیگر گروههای مبارز جدا کنند؟ و چرا هدفشان مجاهدین هستند؟ به نظر من جوابها خیلی ساده هستند. جمهوری اسلامی که با تضیعف بشار اسد دارد آخرین منابع  امیدهای خود را از دست میدهد و با پیروزی های اخیر مجاهدین در عرضه های سیاسی شکست های بزرگی متحمل شده میخواهد به هر ترتیب مردم را از قیام مایوس کند. از یک طرف با ارعاب و اعدام و شکنجه و زندان و از طرف دیگر با ناامید کردن مردم. اگر مردم فکر کنند که یک بدی میرود و یک بد دیگر به جایش خواهد آمد...از کجا معلوم که حکومت بعدی از ملاها بتر نباشد؟....و.....میتواند قیام را خفه کند .
 مخاطب اینطور اباطیل کسانی هستند که ذهنشان آماده پذیرفتن اینطور تهمت ها است مثلا بسیجی ها و  پاسدازها و خودی ها. اینها باید انگیزه داشته باشند تا بتوانند مردم را کتک بزنند و در خیابان اعدام کنند. اگر دقت کنید یکی از حربه های بازجویان همین ادعاهای ناموسی و روابط کثیف است که به ظور استاندارد  در پرونده همه میگذارند چون عقل خودشان بیشتر ازاینها کار نمیکند. از سوی دیگر هم میدانند که جوانان قلب قیام هستند و اگر بتوانند امید آنها را از بین ببرند خواهند توانست قیام را در نطفه خاموش کنند.

اما واقعیت های جامعه ای ایران غیر قابل تغییر و عریان در برابر ما ایستاده اند.  هر چه هم دولت ایران بکشد و اعدام کند و هر چه علیه مبارزین مردم دروغ  پراکنی کند...هر چه ستارها را بکشد و اعدام و زندانی و شکنجه کند....نمیتواند واقعیت کریه جامعه را عوض کند. فقر و فحشاو اعتیاد و بدبختی بیداد میکند. ثروت های کشور غارت شده اند و امید دولت به یک جنگ دیگر است. منابع طبیعی باقی نمانده...زندانها پر شده اند. هموطنان ما اسیر سیل و زلزله و آتش سوزی هستند. کودکان ما چهل تا چهل تا میسوزند و در تصادفات میمیرند. مردم با فروش کلیه و چشم زندگی میکنند. اینها هم تقصیر مجاهدین است؟ یا تقصیرمجاهدین این است که میخواهند ثروت مردم به خودشان برگردد. میخواهند اعدام نباشد . تبعیض نباشد.کردها خودمختاری داشته باشند. حکومت ایران سکولار باشد و دین از سیاست جدا باشد.... تقصیر مجاهدین این است که هوادارانشان در داخل و خارج و خانواده هایشان در زندانها و در پای چوبه های دار هستند.


دوران این که این گروه برود و آن گروه بیاید گذشته. خانم قاسمی و آقای سربی و غیره...ما را از مجاهدین نترسانید. ما عملکرد مجاهدین و عملکرد جمهوری اسلامی را در سی و سه سال گذشته دیده ایم. عملکرد شما را هم دیده ایم. این حکومت رفتنی است و باید برود. آلترناتیوش هم مردم هستند. ما آزادی میخواهیم و هر کسی را که در این راه قدم بردارد محترم میدانیم.اگر میخواهید انتقاد کنید درست و حسابی انتقاد کنید و فحاشی و تهمت زدن های سخیف را کنار بگذارید. ما اینها را از دهان جمهوری اسلامی سالها شنیده ایم . این حکومت کثیف بدون یک سازماندهی گسترده از بین نخواهد رفت و شما میخواهید امید این سازماندهی و این آینده را در مردم از بین ببرید. چه دانسته و چه ندانسته..این کار عاقلانه ای نیست . برای اینکه اگر جلو سیلاب انقلاب مردم بایستید موج آن شما را هم با خود خواهد برد.
بر گرفته از فیسبوک گل کو

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۹۱

بچه های شین آباد


ما شاگردان در مدرسه جمهوری اسلامی در دهی از پیرانشهر یک بخاری نفتی داشتیم به مدرسه آمده بودیم تا یاد بگیریم , نفت چیست و با آن چه کار میکنند و نفت را چه کسی میفروشد , و پول آن دست کیست , و با آن چه کار میکنند تا اینکه بخاری کلاس ما آتش گرفت !! و همه ما در آتش آن سوختیم ... بعد از آن فهمیدیم کار نفت چیست و پول آن در دست کیست ... آن مرد صندلی داشت - آن مرد پول داشت - اما آن مرد شعور تداشت - و آ ن مرد پولها را خرج نکرد و اجازه داد تا ما بسوزیم و بعد بفهمیم نفت چیست !! - ان مرد حالا پولها را خرج میکند تا ما را به زندگی باز گرداند و برای ما یک بخاری جدید نفتی یا گازی بخرد - تا صو اب بازگشت ما به زندگی را برای خودش تنها بردارد ... و جای خوب بهشت را هم برای خودش از خدا بخرد .... نمایندگان مجلس که داستان سوختن ما را هم از او شنیدند , به کار مهم آن مرد که میخواهد ما را به زندگی برگرداند پی بردند !! و همگی به او حسادت کردند ... و آنها به او گفتند کمی از جای خوب بهشت را هم برای ما خالی نگهدار ... و همگی در دل گفتند کاش ما هم جای او بودیم ... که جای خوب بهشت مال او شده است ... حالا آن مرد که مورد علاقه نمایندگان مجلس هم شده است باز هم در روی صندلی خود محکم تر نشسته و به فکر کودکان مردم است تا در محیط گرم چیز های بیشتری بفهمند .... تا صواب بیشتری ببرد , و جای بیشتری از بهشت را از خدا بخرد !! ...... و نمایندگان مجلس بیشتر حسادت کنند ..... , و ما کودکان هم دوبازه در آتتش بازی کنیم !!!! تا بازهم آن مردها محکم تر روی صندلی ها بنشینند !!!
بر گرفته از فیسبوک آقای عطا باقرزاده انصاری  

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed