Recent Posts

شنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۹

در حمایت از حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس ایرانی


کسانی که مثل من هر از گاهی سری به وبلاگ‌ها می‌زنند، به اندازه کافی با نام مستعار بابک خرمدین آشنایی دارند و برخلاف روزآنلاین که نوشته حسین رونقی ملکی نابغه است،او را دریابید، حسین و یا بقول خودمان بابک را نه نابغه می‌دانم و نه بر خلاف کیهان شریعت‌ نداری که نوشته بابک بودجه‌ای بالغ بر 50 میلیون دلار در راستای طرح بی ثبات سازی و برای جنگ سایبری از سازمان سیاه پول گرفته است! را باورد دارم! و نه او را جاسوس آمریکا می‌دانم

او نه چریک بوده و جنگ مسلحانه علیه حاکمیت داشته و نه در صدد براندازی حاکمیت بوده او یک دانشجو و شهروند ایرانی است مثل همه ما با خصوصیات و دارای نقاط ضعف و قوت ، و اصلاً هم نمی‌خواهیم قهرمان سازی کنم چون گاهی ما آنقدر ضعف‌ها را جوری توجیه می‌کنیم و می‌چرخانیم تا در زاویه دیگری به شکل نقطه قوت ببینیم

ولی به یقین می‌دانیم بابک در برابر نقض مستمر و وحشتناک حقوق بشر از سوی دیکتاتوری حاکم و از صدور احکام ظالمانه و زندان شکنجه و حلق آویز هموطنان رنج می‌برد و به همین خاطر سکوت نمی‌کرد و با تنها ابزار مشروع خود یعنی اینترنت، به انعکاس رویدادها و گزارش‌های نقض حقوق بشر می‌پرداخت. جرم واقعی او اطلاع رسانی در زندان بزرگ خبرنگاران است و الان هم برخلاف درخواست‌های رژیم، کماکان به اعترافات ساخته و پرداخته بازجویان تن در نمی‌دهد

راستی،چه کسی در تاریخ ملت ما بیش از ولایت فقیه در حق مردم این آب و خاک ستم کرده است ؟ در این سالهای اخیر و به یمن گردش آزاد اطلاعات در اینترنت، چه شقاوت‌ها و چه جنایت‌هایی را مردم ما دیدند و شنیدند ! و شمه‌ای از آن‌ها از طریق اینترنت و وبلاگ‌ها به گوش مردم جهان رسید. و بعضی از گزارش‌ها به راستی موی بر اندام هر بنی بشری راست می‌کند

و امٌا جمعی از وبلاگ‌نویسان برای آزادی حسین رونقی ملکی و در حمایت از او بیانیه‌ای را نوشتند که در زیز مشاهد می‌کنید

حمایت

حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس ایرانی را آزاد کنید.


حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر در 22 آذر ماه 88 بدون هیچ اتهامی به همراه برادرش بازداشت شد و تا اکنون نیز در بند 2 الف سپاه در زندان اوین به سر می‌برد . تا کنون نیز اتهام حسین رونقی ملکی مشخص نشده و هیچ دادگاهی نیز برای او در نظر گرفته نشده است. حسین از زمان بازداشت تحت شکنجه های جسمی و روانی قرار داشته و یک بار دست به اعتصاب غذا زده است. . امروز خبردار شدیم که حسین برای انجام مصاحبه تلویزیونی و اعترافات غیر واقعی تحت فشار است و برای اعتراض به فشارها بر خود و خانواده اش از امروز اعتصاب غذای خود را از سر گرفته است.

ما جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی خواهان آزادی فوری حسین رونقی ملکی هستیم و دولت جمهوری اسلامی ایران را مسئول مستقیم جان او می‌دانیم. ما از همه فعالین حقوق بشر درخواست می‌کنیم که با سازمانهای بین المللی و مقامات محلی خود تماس گرفته و از آنها بخواهند که به دولت ایران مسئولیت آنها در قبال جان زندانیان را گوشزد کنند. زندانهای ایران تبدیل به قتلگاه زندانیان شده است و باید سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشر هر چه سریعتر با ارسال هیئت های بازرسی به نجات جان زندانیان بی پناه بشتابند.

جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی

رونوشت
دبیرکل سازمان ملل عالیجناب بان کی مون
خانم ناوی پیلای رییس کمیسیون حقوق بشر
گزارشگران بدون مرز
صلیب سرخ بین المللی
عفو بین الملل

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۹

دهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو


خواستم برایت شعری به زیبایی جنگل به روی برگ‌های سبز بنویسم و در روز رفتنت بدرقه راهت کنم
برای تو که شیرآهن کوه مرد ادب سرزمینم هستی و در روزگار غریبی رفتی
به تو که خاک را سبز می‌خواستی و عشق را شایسته زیباترین زنان ،
درخت با جنگل سخن گفت علف با صحرا ، ستاره با کهکشان ، و من امشب به یاد تو که رفتی ، با تو سخن می‌گویم ، با تو که آزادگی را با صدای کلنگ گورکن شنیدی و با لبانت برای همه لب‌ها سخن گفتی
عاشق‌ترین جادوگر ِهنر و ادب پارسی ، تو خدایی دیگر گونه داشتی و از قفس سینه‌ات ، آوازهای پرنده‌ای در بند را که با منقارش ریسمان احساس نهفته در درونت را نوک می‌زد سر دادی . کاشف فروتن شوکران، تو مردگان این روزگار غریب را عاشق‌ترین زندگان خواندی
از چشمه سپید اشعارت با دست‌های باز می‌نوشم و هیچ‌گاه سیراب نمی‌شوم.
تو رفتی ولی هنوز صدای گرم و آشنایت در گوش‌هایم سایه انداخته است دیگر چوب برها نمی‌توانند روح جنگلی‌ات را بسوزانند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۹

داریم جهان را مدیریت می‌کنیم



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، تیر ۲۵، ۱۳۸۹

زهرا خانوم، این آش شما نخورده دهان می‌سوزاند !



در زمان‌های‌ دور، مردی در بازارچه شهر حجره ای داشت و پارچه می‌فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبی بود ولیكن كمی خجالتی بود. روزی مرد بیمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوی آنرا آب و جاروب كرده بود ولی هر چه منتظر ماند از تاجر خبری نشد.

قبل از ظهر به او خبر رسید كه حال تاجر خوب نیست و باید دنبال دكتر برود. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت. دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاینه كرد و برایش دارو نوشت. پسر بیرون رفت و دارو را خرید وقتی به خانه برگشت ، دیگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولی همسر تاجر خیلی اصرار كرد و او را برای ناهار به خانه آورد

همسر تاجر برای ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه های آش را گذاشتند . تاجر برای شستن دستهایش به حیاط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بیاورد پسرك خیلی خجالت می‌كشید و فكر كرد تا بهانه ای بیاورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگوید دندانش درد می‌كند. دستش را روی دهانش گذاشت

تاجر به اتاق برگشت و دید پسرك دستش را جلوی دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اینقدر عجله كردی، صبر می‌كردی تا آش سرد شود آن وقت می‌خوردی! زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسیده بود به تاجر گفت : این چه حرفی است كه می زنی ! آش نخورده و دهان سوخته! من كه تازه قاشق ها را آوردم. تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهی كرده است.

حالا حکایت مصاحبه زهرا خانوم رهنورد با روز آنلاین است. زهرا خانوم می‌خواهد حول محور قانون اساسی جمهوری اسلامی تمام سبزها را دور هم جمع کند و ایران را به دموکراسی و آزادی برساند و اظهار کرده منافقین هم نمی‌توانند عملاً جزوه جنبش سبز ما باشند و این حد دیوار قرمز را با آنها داریم !!

زهرا خانوم شما اول با این آش شله قلمکار قانون اساسی جمهوری اسلامی سبزها را به دموکراسی و آزادی برسانید بعد کاسه و قاشق بیاورید! با این توافق محوری شما سفره‌ای در کار نخواهد بود و مطمئن باشید اگر سفره‌ای هم باز شود مجاهدین مثل آن شاگرد دکان بهانه خواهند آورد و جلوی دهانشان را خواهند گرفت و به آش سبز شما لب نخواهند زد البته من نه مجاهد هستم و نه اعتقادادت مذهبی و دینی دارم ولی تو این 31 سال به اندازه کافی با مواضع سیاسی مجاهدین آشنا شده‌ام و به حق و حقوق سیاسی آن‌ها احترام می‌گذارم

و فکر می‌کنم با این قانون اساسی که شما از آن بعنوان مبنا و محور یک جبهه مشترک از آن نام می‌برید، در اصول و در چاچوب آن قوانین ضد انسانی مثل حکم قصاص، و احکامی مذهبی مثل امر به معروف و نهی از منکر ( اصل ششم ) هنوز در آن جاری است و اختیارات مطلقه در آن به شورای نگهبان داده شده و حالا این اختیارات کم بود مجلس خبرگان را هم این قانون اساسی شما، به مردم حقنه کرده است

زهرا خانوم ببخشید جسارت می‌کنم ولی بهتر نبود مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر را پایه و مبنای توافق و محور قرار می‌دادید تا این قانون اساسی جمهوری اسلامی که فقط ذوب شدگان در ولایت فقیه را فرا می‌خواند

زهرا خانوم شما ادعای رهبری جنبش سبز را نمی‌کنید و همسر شما آقای موسوی هم که معتاد خمینی است می‌گوید عضو کوچک و همراه جنبش سبز است پس اگر ادعای رهبری جنبش را ندارید چگونه است که برای جنبش خط و دیوار قرمز تعیین می‌کنید ؟ اگر رهبری این جنبش سبز را ندارید چرا می‌گوئید چه کسانی در جنبش باشند و چه کسانی نباشند !!

زهرا خانوم شما هنوز جرئت بیان ادبیات معقول را هم ندارید و می‌توانستید در این مصاحبه با روز آنلاین بگوئید مثلاً، ما اصلاح طلبان با مجاهدین خلق خط قرمز داریم. ولی آمدید و گفتید جنبش سبز با این گروه مرده (منافقین) حد و دیوار قرمز دارد! آخر اگر این گروه سیاسی مرده است چرا از میان این همه فقط اسم آن‌ها را می‌برید و خط و نشان قرمزتان را به یک نیروی مرده سیاسی نشان می‌دهید! درضمن همه می‌دانیم که کلمه منافقین را از خمینی به ارث بردید زهرا خانوم من فکر می‌کردم ادبیات شما با مخالفین، از کیهان شریعتمداری!متفاوت باشد .

ولی حرف اصلی من این نیست من خیلی کنجکاو بودم این خط قرمزتان را بیشتر باز می‌کردید و دلایل عقلی و نقلی شما را می‌شنیدم ! ولی می‌توانم دلایل این خط قرمز را حدس بزنم یقیناً دلیل اصلی آن پیشینه مجاهدین است بسیار خوب، اگر بخواهیم پیشینه یک نیروی سیاسی را برای تعیین مرز مد نظر قرار دهیم یک نگاهی هم به پیشینه خاتمی و کروبی و همسرتان بیاندازید این آقایون همدست خمینی در دوران طلایی جنایت علیه بشریت بودند و در قتل عام سال 60 و 67 پست و مقام اجرایی داشتند !

زهرا خانوم چرا راه دور برویم خود شما زمانی حزب الهی دو آتشه بودید وقتی دختران مجاهد با همین روسری‌شان در صف اول تظاهرکنندگان علیه حجاب اجباری شعار می‌دادند شما با بسیجیان ولایت یا روسری یا توسری راه انداخته بودید !

البته با این تعابیری که شما از جنبش سبز دارید یقیناً خمینی هم با فتوای کشتار مخالفین فقط به صرف داشتن عقیده در ده شصت، اگر از قبر خود بلند می‌شد به زعم شما می‌توانست سبز باشد. خاتمی و رفسنجانی هم می‌توانند سبز باشند! ولی زهرا خانوم یادتان باشد آن آرای سبز که از همسر شما ربوده شد اکثریت آن آراء ، اعتراض به احمدی نژاد بود و آن آراء با جوهر، همان منطق بین بد و بدتر نوشته شده بود و در صندوق انتخابات ریخته شده بود

آلان هم که آقای موسوی، در تمام بیانیه‌ها و مقالاتش پایبندی به ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی را تأکید می‌کند و تا زمانی که خامنه‌ای جلاد اجازه تظاهرات را ندهد و مجوزی در کار نباشد تظاهرات را حلال نمی‌داند و به جز نوشتن بیانیه و دید و بازدید و روبوسی با کسانی که از سر سفره غارت کنار گذاشته شدند کار دیگری نمی‌کند و البته هر خانه‌ای هم نمی‌رود، کاش سری هم به خانواده اسانلو می‌زد و از آن‌ خانواده دلجویی می‌کرد ! دریغ و درد !

اگر چه همه می‌دانیم، رنگ سبز نشان حامیان موسوی قبل از انتخابات بود و این نشان بعد از انتخابات برای پس گرفتن آراء همچنان باقی ماند ولی به مرور زمان به نماد حق طلبی مردم مبدل گشت و مطالبات و خواسته ‌های مردم از حاکمیت دیگر پس گرفتن آراء نبود و الان دیگر مردم به کمتر از سرنگونی راضی نمی‌شوند

باور کنید کسانی که روز عاشورا به خشونت مزدوران حکومتی پاسخ می‌دادند و از مقابله با گلوله و باتوم و گاز فلفل هراسی نداشتند و مرگ بر اصل ولایت فقیه سر می‌دادند و مرگ بر خامنه ای می‌گفتند و خطر مرگ را به جان می‌خریدند ، خواهان بازگشت به دوران طلایی خمینی نبودند


زهرا خانوم نکند شما هم از ترس دستگیری، به مجاهدین لنگ و لگد می‌زنید چون خودتان بهتر از من می‌دانید کسی را که می‌گیرند و خدای نکرده می‌خواهند اعدام کنند می‌گویند مجاهد است و شما نظرتان را به صراحت بیان کردید تا جای شبهه‌ای برای حاکمیت باقی نماند و یا این که ترسیدید، نکند مجاهدین هم در جبهه شما حضور پیدا کنند! آن وقت قتل عامی که در سال 60 و 67 و ظلمی که به آن‌ها و مردم ایران توسط همدستان شما بر آنها اعمال شد، دیگر جای هیچ شائبه‌ای را باقی نمی‌گذاشت و برای شما دردسر تازه‌ای بوجود می‌آمد خلاصه سرتان را به درد نیاورم این آش شما نخورده دهان می‌سوزاند!
!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۹

تجاوز و قتل دختر جوان ایرانی ، الناز بابازاده




این بار بسیجیان ، همزادان و هم‌سرشتان رژیم مرگ‌زده ، دست به یک جنایت دیگری در بازداشتگاه تبریز زدند و دختر جوان 26 ساله دیگری را به نام الناز بابازاده به قتل رساندند

بسیجیان خودرو الناز را که به همراه دوستان خود در منطقه ولیعصر تبریز در تردد بودند متوقف می‌کنند و او را به بهانه بد حجابی دستگیر می‌کنند و در زندان مورد تعرض و تجاوز جنسی قرار می‌دهند

بسیجیان این تن‌دادگان به هر پستی و رذالت و این چاکران واداده‌ی زندگی حقیر که این روزها در خیابان‌ها به یاری حکومت جنایت پیشه آمدند و زنان ایرانی را به بهانه آخوندساخته، برخورد با بد حجابی و اجرای طرح حجاب و عفاف دستگیر می‌کنند، بخوبی طی یک سال اخیر از نارضایتی گسترده عمومی مردم به‌جان آمده خبر دارند

و به خوبی می‌دانند مردم با صبر و استقامتی وصف نشدنی در یک سال اخیر نشان دادند که کمر به سرنگونی رژیم بسته‌اند و به خاطر همین رژیم زهوار دررفته خامنه‌ای، وارثان بسیجی‌شان را در خیابان‌ها علیه مردم صف‌آرایی می‌کنند. و در یک کلام می‌خواهند به مردم القاء کنند که دیگر مقاومتی در کار نیست و آینده با همین رژیم است .

پس از دستگیری و ضرب و شتم الناز، خانواده و دوستان او بعد از چند روز با پی‌گیری مستمر متوجه می‌شوند که این دختر جوان ایرانی در بازداشگاه کشته شده است و جسد او را در قبرستان وادیه رحمت تبریز به خاک سپرده‌اند. و این بار هم باز ترانه موسوی دیگری را رژیم به قتل‌گاه برده است

دوستان ، هموطنان ، وبلاگ‌نویسان

اگر کسی اطلاعاتی دقیق‌تر از این جنایت رژیم دارد به هر شکلی که می‌تواند، از طریق وبلاگ و یا ایمیل با نهادهای حقوق بشری و رسانه‌های معتبر خبری تماس بگیرد به‌خصوص روی سخن‌ام با خانواده‌های جان باخته‌گان و زندانیان است کسانی که فرزندان دلبند و عزیزشان را این رژیم غدار و جنایت‌کار در شرایط بسیار سخت کشته و یا به شکل ضد انسانی مثل ماجرای ترانه موسوی و یا الناز بابازاده مورد تجاوز قرار داده و سپس به قتل رسانده، این خانواده‌ها باید صحبت کنند

هر چقدر سکوت کنند این امکان را برای رژیم فراهم می‌کنند تا بر این جنایت‌ها سرپوش بگذارند پس وظیفه یک یک کسانی است که اطلاعات و معلوماتی درباره جنایات رژیم دارند و این معلومات می‌تواند در حقیقت‌یابی جنایات کمک کند. می‌توانیم با راهنمایی و افشاگری حقه بازی‌ها و حیله‌ها و تزویر‌های رژیم را خنثی و بی‌اثر کنیم. رژیم هم کوشش می‌کند بسیاری از جنایت‌ها در بازداشگاه‌ها و زندان‌ها پنهان بماند و از بی‌آبرویی هر چه بیشتر خودش جلو گیری کند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۹

اختاپوس

در بالاترین نوشتند
mahyar4484 حدود ۲۰ ساعت قبل گفت:
ترجیح می‌دهم در آلمان راه بروم و یک اختاپوس سرنوشت فوتبال کشورم را تعیین کند تا اینکه در ایران بنشینم و یک میمون برای کشورم تصمیم بگیرد
hardheaded61 حدود ۲۰ ساعت قبل گفت:
نگو آقا توروخدا، هر جفتش افتضاحه. البته این اختاپوس فکر کنم عواید اقتصادی فراوان قراره نسیب این آلمان کنه، این آلمانی‌‌ها هیچ کاری را بی‌ حساب انجام نمیداند. ولی‌ اون میمون ... دست روی دلم نزار
three333 حدود ۱۹ ساعت قبل گفت:
اشتباه نکن دوست عزیز. در کشور ما یک الاغ تصمیم میگیره، یک میمون اجرا میکنه، روشنفکران راجع به عالم هپروت نطق میکنند و مردم هم میرن شمال.




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۹

درس اقتصادی احمدی نژاد



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed