Recent Posts

یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

نه به بمب هسته‌ای و آری به دموکراسی و حقوق بشر در ایران







روزنامه‌ها را ورق می‌زنیم .به تلویزیون چشم می‌دوزیم . به رادیو گوش می‌دهیم .صدا و تصویر مرگ را ، شکنجه را ، در حافظه‌مان ضبط می‌کنیم . بیگناهانی که جان می‌بازند بخاطر جاه‌ طلبی بخاطر حفظ قدرت دیگران . و این رنگ خون را نه تنها در میادین جنگ حتی در جوامع به اصطلاح متمدن امروزی هم می‌توان بوضوح دید . هر جائی که خشونت و زور اعمال می‌شود خشونت بر علیه زنان و یا علیه کودکانی که توان مقابله و دفاع از خود را ندارند و کارزار سیاسی ، آلدو فربیچه دقیقاً در مورد همین مسائل اجتماعی سیاسی روز برنامه رادیوئی تهیه می‌کند . برنامه او زاپینگ همه روزه 2 میلیون شنونده دارد و ازمحبوبیتی خاصی بر خوردار است .

آلدو فربیچه تنها خبر‌نگار نیست او نویسنده و اهل شعر هم است و کتابهایی در همین زمینه به
رشته تحریر برده است . برای فعالیتهای حرفه‌ای و کوشش برای حمایت از حقوق بشر جوایز بسیاری از نهادهای بین المللی دریافت کرده است
او در طول برنامه‌های خود کمپین‌های مختلفی علیه شکنجه و اعدام آغاز کرده است و با جمع آوری حمایت و امضاء افکار عمومی را نسبت به این مسئله حساس ، و آگاه می‌سازد .
از جمله کمپین برای نجات « جوزف او1997» که در آمریکا به اعدام محکوم شده بود . و یا تلاش برای نجات جان سفیه حسین و امینه لاول دو زن نیجریه‌ای که در فاصله زمانی مختلف محکوم به سنگسار شده بودند و گناهشان بدنیا آوردن نوزاد به اصطلاح نا مشروع بود . و یا اعتراض و شکایت بر علیه کشور چین به خاطر تخلیه اعضای بدن زندانیان محکوم به اعدام .

آلدو فربیچه از چهار ماه پیش کمپینی را تحت عنوان نه به بمب هسته‌ای و آری به دموکراسی و حقوق بشر در ایران آغاز کرد و با شخصیتهای سیاسی و پارلمانترها و شهروندان ایتالیایی و ایرانیان مقیم ایتالیا مستمراً مصاحبه و گفتگو کرده است یاد آورری می‌کنم که پیام فیض مهدوی هم از میکروفون همین برنامه و توسط خود او خوانده شد و امروز در سایت همبستگی ملی دیدم تا كنون حمايت بيش از70000 تن از شخصيت هاي سياسي و حقوق بشري و شهروندان ايتاليايي را بدست آورده است و همچنان در حال اضافه شدن است علی‌رغم تمام پستی و بلندی های دولت ایتالیا و فشار زیاد رژیم آخوندی آلدو فربیچه ژورنا لیست متعهد دستاورد با ارزشی را برای مقاومت مردم ایران به ارمغان آورده است .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۵

فیلم دیگری ار منصور اسانلو



منصور اسانلو اسطوره مقاومت و شرافت ماهها است بجرم عدالت خواهی در بند حاکمیت و بازداشتگاه مخوف 209 اطلاعات نگهداری میشود .
در سیر فعالیتهای کارگری در ایران تماماٌ نقض قانون و نقض حقوق تعریف شده کارگران را شاهد هستیم که این روند از سوی مجریان قانون همچنان در جریان است و هر روز ابعاد تازه ای پیدا مینماید .


این فیلم توسط فعالان حقوق بشر در ایران منتشر گردیده این فیلم سندی است موجه ودلیلی است برای بریده شدن زبان اسانلو .. فیلمی که فقط باید دید و در ان تامل کرد ..

بر گرفته از وبلاگ مرد پیر

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۵

تبریز در مقابل خودکامگان ایستاد


اعتراضهای پیاپی مردم تبریز و پشتیبانی مردم آذربایجان از حرکت اعتراضی دانشجویان به کاریکاتور منتشر شده در روزنامه ایران را همه شنیدیم .
ویژه‌گی این اعتراضات در وسعت و گستردگی آن بود و رژیم برای دلجویی و فرونشاندن این طوفانی که این بار از آذربایجان سرکشید فوراً روزنامه ایران را تعطیل و کاریکاتوریست را روانه زندان کرد .
البته آخوندهای جنایت پیشه بهتر از همه ما فهمیدن که کاریکاتور بهانه‌ای بیش نیست و این اغتشاشات ناشی از نارضاییهای مردم و بخاطر سیاستهای مرتجعین و در راستای تعقیر وضع موجود است و خنده‌دار اینکه شنیدم رژیم علی دایی فوتبالیست آذری و رضازاده وزنه بردار آذری تیم ملی ایران را برای ممانعت مردم به ادامه اعتراض وارد صحنه کرده است و این دو ورزشکار فروخته شده به ولایت فقیه مردم را تهدید کردند که اگر دست از تظاهرات نکشند از تیم ملی ایران استعفا خواهند داد
در همین تبریز در زمان مشروطه ، آخوندی بود به نام میرهاشم دوچی و از محله دوچی تبریز اراذل و اوباش خود را برای سرکوب آزادیخواهان و مشروطه‌خواهان روانه خیابانها می‌کرد و امروز نوه‌های سیاسی آن آخوند ، پاسداران و بسیجی‌ها و مامورین اطلاعاتی را برای سرکوب و دستگیری مردم به خیابانها می‌فرستند . مردم خشمگین به استانداری و فرمانداری حمله کردند و چندین خودروی عوامل رژیم را به آتش کشیدن. کردستان ، بلوجستان ، اهواز ، آذربایجان خشم مردم مهار ناپذیر شده است
اسامی چند تن از دستگیرشدگان به شرح زیر است: حسن ارک عضو شورای سردبیری هفته نامه توقیف شده "شمس تبریز"، دکتر احمد رضایی نویسنده و استاد دانشگاه، منوچهرعزیزی، روزنامه نگار و نویسنده نشریات از جمله "شمس تبریز" و"ندای آذربایجان"، مهندس امانی، روزنامه نگار و نویسنده هفته نامه "اوی بیل ماج" ، چنگیز بختاور روزنامه نگار و فعال سابق جنبش کارگری، هاشم میرزاده، فعال دانشجویی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۵

وبلاگ کاریکاتورآباد
















چندی پیش آقای توفیق عقیلی هنرمند و کاریکاتوریست خلاق مازندرانی وبلاگی را به نام کاریکاتورآباد براه انداخته است . و دستنوشته‌ها و کارهایش را بطور مرتب در این وبلاگ ارائه می‌دهد . توفیق هم همانند اغلب کاریکاتوریستها از زبان تصویری ِ هنر و انتقال سریع پیام به مخاطب استفاده می‌کند .

سه سال و نیم در زندانهای شمال ایران و در اسارت رژیم متحجر آخوندی گرفتار بود و در همان دوران بند بود که برای افشاء حکومت ظلم و مستبد قلمش را تیز می‌کرد و بعد از خروج از از کشور فعالیتهایش را در این زمینه هنری افزایش داد .
ویژگی خاصی که در کایکاتورهای توفیق بوضوح دیده می‌شود به تصویر کشاندن لاشخوری که سمبل و نماد مرگ است و همیشه سردمداران حکومت آخوندی را چون سایه مرگ دنبال می‌کند .

زبان طنز او یکی از بهترین ابزار و سلاحهای است که او همواره برای ترسیم عمق فجایعی که میهنمان درگیر آن است بکار می‌گیرد و امیدوارم کاریکاتورآباد هم نمایشگر آثار ماندگار او همانند موزه‌ای دوست داشتنی در رسوایی خمینی و خامنه‌ای وخاتمی و رفسنجانی و احمدی‌نژاد باشد و حرف دل و رازهای کوچک و بزرگ ملتمان را باز گو کند .
برای این کاریکاتوریست عزیز توفیق روزافزون در زمینه هنری دارم

برای دیدن وبلاگ کاریکاتورآباد روی لوگو کلیک کنید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۵



تا اطلاع ثانوی
شعری برای ولی الله فیض مهدوی


تا اطلاع ثانوی اندوهم را بردوش میگیرم
و به میان ستاره ها میگریزم
تا اطلاع ثانوی به شانه های مجروح تو می اندیشم
که دربرابر همه پلیدیها سنگر گرفته است
تا اطلاع ثانوی بی آنکه زندگی کنم
به مرگ تو می اندیشم
تا اطلاع ثانوی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۵

بخوان اي همسفر با من.




دست از طلب ندارم تا کام من بر‌آید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن بر آید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن بر‌آید

وقتی پیام صوتی ولی الله فیض مهدوی را شنیدم بی‌اختیار یاد یک زندانی سالهای 60 افتادم آخه آنهم حکم اعدام گرفته بود .
تابستان 60 وقتی در آهنی باز شد زندانی با یک تیشرت قرمز و شلوار جین با یک کیسه نایلون که وسایلش را در آن قرار داده بود وارد بند عمومی شد . صورت درشت و سبزه و استخوانی داشت و در ابتدای ورودش با هیچ کس حرف نمی‌زد و با چشمهای درشتش همه را یکی یکی نگاه می‌کرد تا ببیند کسی را می‌شناسد ؟
با هم همراه دو تا از بچه‌های دیگر سر یک تیکه پارچه هم سفره شدیم و باهم غذا می‌خوردیم . وقتی بهش یواشکی گفتیم جاسوس بند کیه دیگه خیالش راحت شد و هر وقت رسول جاسوس بند خواب بود یا تو راهرو می‌رفت با بچه‌ها گرم می‌گرفت وحرف می‌زد اسمش« یدالله آبهشت » بود و از بچه‌های مجاهدین تشکیلات شاخه گیلان بود و لو رفته ، و دستگیر شده بود .
وقتی فهمیدم زندانی زمان شاه هم بوده برای من ستودنی‌تر شد و هر از گاهی نزدیکش می‌شدم و باهاش حرف می‌زدم تعریف می‌کرد و می‌گفت آنقدر با کابل کف پاهایش زده بودند که پاهایش عین متکا شده بود و با همان وضع آنرا به انفرادی برده بودند و بعد از اینکه پاهاش بهبود پیدا کرده بود و می‌توانست راه برود پیش ما به بند عمومی آورده بودند دو سه سالی بزرگتر از من بود و همه بچه‌های بند احترام خاصی براش قاثل بودند
یادمه روزی که او را برای محاکمه بردند مثل ولی الله فیض مهدوی بدون وکیل و بدون شاهد و بدون هیئت منصفه محاکمه‌اش کردند و حاکم شرع که الان اسمش را به یاد ندارم تو چند دقیقه حکم اعدامش را صادر کرده بود و به او گفته بود ظرف چند روز دیگر اعدام خواهد شد وقتی از دادگاه برگشت زود رفتم دم درو گفتم یدالله چی شد ؟
گفت حکم اعدامم را دادن دستم
و همینجوری نگاهش کردم نمی‌دونستم چی بگم گفتم شاید می‌خوان بترسونند !
گفت نه بابا می‌دونم اعدامم می‌کنند . روز بعد پاسدار باقری دم در آهنی بند داد زد... یدالله آبهشت ملاقات داری !!
ما همه تعجب کردیم آخه اونموقه به هیچکسی ملاقات نمی‌دادند
یدالله رفت و بعد ازیک ربع برگشت گفتم چی شد راستی ملاقات داشتی ؟
گفت آره گفتم کی بود ؟
گفت یکی از دوستان بچه‌گی و هم مدرسه‌ایم که خیلی باهم رفیق بودیم آمده بود آخه بعد از انقلاب اون فرمانده سپاه پاسداران شده بود و من هم راه‌م را از او و دارو دسته‌اش جدا کرده بودم .
گفتم خوب چی می‌گفت ؟ جواب داد ...
بهم گفت که فردا قراره اعدامت کنند بیا این قلم و کاغذ را بگیر و دوکلمه بنویس جزء مجاهدین نیستی و محکومشان کن و از زندان بیرونت می‌آورم و با ما همکاری کن و به زندگیت برگرد .
گفتم خوب تو چی گفتی ؟ خندید و ساکت شد بعد بهم گفت تو چی فکر می‌کنی ؟ من مثل برق گرفته‌ها هاج و واج نگاهش می‌کردم بعد ادامه داد گفتم نه من فروشی نیستم دنبال پست و مقام هم نیستم تن به ذلت هم نمی‌دم !
امروز ولی‌الله درست همان حرفهای یدالله را بعد از 26 سال تکرار می‌کند آنروز تو بی‌تفاوتی افکار عمومی دنیا یدالله را به قربانگاه بردند .
شب قبلش دیدم صدایی از تختش می‌آید گوشهامو تیز کردم دیدم سرود « بخوان ای همسفر با من » را همینطور که دمرو خوابیده داره زمزمه می‌کنه و داشت با خود و خدایش تجدید عهد می‌کرد
روز بعد او را برای اعدام صدا کردند بچه‌ها ریختن رو سرش و آخرین بوسه‌ها را بدرقه راهش کردیم
آنروز تا آخر شب سکوت عجیبی تو بند عمومی بود وهیچکی هیچ حرفی نمی‌زد ...

حالا آنروز تو بی‌تفاوتی این دلاوران را تیرباران می‌کردند و خبرها به بیرون نمی‌رسید الان که تکنولوژی و سطح ارتباطات ارتقاء یافته و می‌شود صدای مظلومیت را به گوش جهانیان رساند چرا باید هنوز هم سکوت کنیم !! فیض مهدوی تو زندان رجایی شهر و با این همه تهدید و خطر پیامش را بیرون فرستاده حالا من که تو خارج از کشور تو یک جامعه باز و آزاد زندگی می‌کنم آیا نمی‌تونم صدایش را به مردم دنیا برسانم !!
شروع کردم به ترجمه ایتالیایی پیام فیض مهدوی و برای سایتهای ایتالیایی ایمیل کردم و به کمک عزیزان سایت انجمن زنان دموکرات ایرانی در ایتالیا از برنامه زاپینگ آلدو فربیچه تو رادیوسراسری ایتالیا وقت گرفتیم هر چند کوتاه بود ولی بهر حال مسئله اعدام فیض مهدوی را مطرح کردم و از آنها پرسیدم چه باید کرد و ما چه می‌توانیم بکنیم و مجری برنامه می‌گفت بهترین راه فشار از طریق وزارت امور خارجه است البته وزارت امور خارجه اطلاع دارد . و قسمتهایی از پیام فیض مهدوی را مجری برنامه خواند وبشدت تحت تاثیر پیام این دلاور زیر دار قرار گرفت ...

برای امضا بیانیه اینجا را کلیک کنید

طومار برای جلوگیری از اعدام ولی‌الله

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۵



دلاور مردی در سایه دار

دلاور مردی در سایه دار می‌گفت
بیا این گلوی من
تن به ذلت و تسلیم نخواهم داد
چه آواز سبزی در گلویت نهفته است
صدایی که خنجرش رو به بیداد بود

دلاور مردی در سایه دار می‌گفت
ای آزادی
تنفس ِ در تو حیات من است
و آخرین ضربان قلبم را
هدیه راهت می‌کنم


بگذار میهنم از خون من آباد شود
بگذار گلوی من
به ریسمان ظلم تو آویز شود
با مرگ سرخ من حاکمان عبا
فیض نخواهند برد
تو شاهد باش ای میهنم
ای آشیانه ِ در خون نشسته‌ام
خیل آزادگان را به جرم مجاهد
به تیر دار می‌کشند
اگر جرم این است
من هم حلاجی دیگر می‌شوم

ح مقدم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۵

آیت‌اله بی بی سی

امشب وقتی از سر کار برگشتم دیدم دوست عزیزم علی برایم ایمیل فرستاده و در مورد بی بی سی نوشته است عین نامه اش را گذاشتم تو وبلاگ تا شما هم بخوانید
احساس شاخ درآوردن
به بی بی سی ، نمی‌دانم شاید به وزارت اطلاعات رژیم آدم‌خوار ملاٌ‌ها در بی بی سی !
خبر واقعاً وارونه شده و مشمئزکننده بی بی سی راجع به اظهارات آقای گونتر بک اشتاین،
وزیر داخلی ایالت باواریا، در جنوب آلمان و احتمال عملیات تروریستی رژیم حمایت کننده تروریسم جهانی مربوط به مسابقات فوتبال در آلمان و انداختن آن به گردن مجاهدین را که 180 درجه با بی شرمی تمام تعقیر داده است و جای قاتل و مقتول را آگاهانه عوض کرده‌اند را شنیدم . و برای لحظاتی احساس شاخ در آوردن روی سرم را داشتم و تازه خوب به این نتیجه رسیدم که چرا مردم نجیب و درد کشیده و 27 سال زیر سم گرازهای رژیم ضد بشرملاٌ‌ها له شده ِ ایران شما را به واقع آیت اله بی بی سی می‌خوانند . آقایان شرم کنید تا کی می‌خواهید عصای زیر بغل ملاً‌ها ی بدون پا باشید. تا کی می‌خواهید حمایت کننده تروریسم ِ این رژیم که به واقع صد‌ها بارخطرناکتر از بمب اتم آن است باشید .اگر این دنیا حساب کتاب داشت مردم شریف ایران شما را به پای میز محاکمه عادلانه و دموکراتیک برای جعل خبر‌هایتان می‌کشید
لطف کنید و دهان‌هایتان و قلم‌هایتان را بشورید و پاک کنید و هر چه زودتر خبر درست را به اطلاع مردم ایران برسانید شاید کمی از گناهایتان کاسته شود

با احترام علی کبیری ایتالیا
2006 05 06
رونوشت به همبستگی ملًی
و وبلاگ بادبان
...................................................
علی عزیز هر چقدر هم که یک پرنده بلند پروازی کند عاقبت غذایش را روی زمین خواهد جست حالا حکایت اینها هم به همین شکله بی بی سی هر چقدر هم که دم از آزادی بیان و حقوق بشر بزند عاقبت نون و غذایش را از تو حجره آخوندها جستجو می‌کند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۵

روز جهانی کارگر

بعد ازچهار روز که به دلیل نقض فنی نتوانستم وارد اینترنت بشوم امروز بلاخره مشگل را حل کردم و عین گرسنگانی که چندین روز غذا نخورده باشند سر سفره اینترنت نشستم دلم می‌خواست بمناسبت روز جهانی کارگر چند کلمه‌ای بنویسم زحمتکشانی که هر روز با کاروتلاش سعی در بهتر کردن وضعیت زندگی خود هستند و دیروز چشن کارگران بود ولی چه جشنی هر روز حق اولیه کثیری از کارگران لگدمال می‌شود و هر روز استثمار و بهره‌کشی جریان دارد و در بسیاری از کشورها شکل جدید بردگی دیده می‌شود . در هر گوشه از جهان میلیونها انسان مورد تحقیر قرار می‌گیرند و یا حتی کشته می‌شوند و تنها گناهشان تلاش برای شرایط بهتر زندگی برای فرزندان است .
بهره‌کشی از زحمتکشان هم در کشورهای که دموکراسی برقرار است صورت می‌گیرد و هم در کشورهای که دیکتاتوری حاکم است اختلاف این جاست که در کشورهای دموکراتیک اگر حق وحقوق کارگری پایمال شود به دادگاه و سندیکاهای مستقل از دولت می‌توان مراجعه کرد ولی متاسفانه بیشتر کارگران و زحمتکشان از طبقات پائین اجتماع هستند و برا ی احقاق حقوق ، مورد تهدید کارفرمایان و زیر تهدید بیکاری قرار می‌گیرند و بیشتر اوقات اشتغال به یک کار جدید برای کارگر براحتی امکان‌پزیر نیست .
درست است که دموکراسی ابزار و وسیله برای دفاع از حقوق پایمال شده را فراهم می‌کند ولی متاسفانه اغلب شرایطی بوجود می‌آورد که کارگران نتوانند از این ابزار استفاده کنند .
تازه این شرایط کار در کشورهای دموکراتیک هست و اساساً قابل قیاس با شرایط و وضعیت کارگران در حکومتهای مستبد از جمله حکومت آخوندی نیست . کارگران ما بهایی بسیار سنگین تر و شرایطی اسفناکتر دارند و مرتباً اعتراضات کارگری را رژیم سرکوب می‌کند وحق اعتصاب نمی‌دهد همه بیاد داریم چگونه رژیم 1200 تن از کارگران شرکت واحد را به زندان انداخت و با پرداخت وثیقه سنگین آزاد کرد صحبت فقط بر سر شرایط کار نیست بلکه عدم دریافت حقوق آنهم بمدت طولانی است و خلاصه اینکه برای رسیدن به انتهای راه بایداولین قدم را برداشت
........................................................
خطابه متناقض ومغموم ومه آلود ا ول ماه مه
اسماعيل وفا يغمائى (سایت طلیعه سپیده دمان )

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed