Recent Posts

پنجشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۷

هر چی ما ایرانی‌ها می‌کشیم ، از دست این الاغ‌های پر مدعاست!!




الاغ میگه : میدانی فرق ماالاع‌ها با شما آدم‌ها تو چیه ؟؟
ما الاغ‌ها، الاغیم ادعای آدم بودن نمی‌کنیم، قبول داریم الاغیم .

ولی بعضی از شما آدم‌ها الاغ‌ین‌‌ها !! ولی ادعای آدمیتون میشه

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷

علی آبادی : کاروان ورزشی ما در المپیک ناکام نبوده !!


با مراسم اختتامیه بازی‌های المپیک و توزیع 926 مدال بین 87 کشور، ایران با کسب دو مدال به پنجاه و یکمین رتبه سقوط کرد و کاروان 55 نفره ورزشکاران ایرانی حتا نتوانستند در رشته‌های وزنه‌برداری و کشتی که از صاحب نامان این رشته‌ها هستند صاحب کسب مدال شوند . وزنه برداری ایران به رتبه 17 جهانی رسید و کشتی ایران هم عملاً ضربه فنی شد و این بار حتا امام زمان و ائمه و معصومین هم نتوانستند کاری بکنند !!

این افتضاح المپیک به این جا ختم نمی‌شود رئیس سازمان ورزش ایران محمد علی آبادی که معاون احمدی‌نژاد است نه تنها استعفاء نمی‌دهد نه تنها یک عذرخواهی خشک و خالی از میلیون‌ها ایرانی نمی‌کند بلکه در کمال وقاحت و بی شرمی می‌گوید :کاروان ورزشی ما در المپیک ناکام نبوده !! البته تمام روزنامه‌ها و رسانه‌های داخل کشور به این ناکامی مسئولین اعتراف کردند و با حفظ خط قرمزها به ضعف‌های مدیریت، و بی‌برنامه‌گی مسئولین فدراسیون‌های ورزش ایران اعتراض کرده‌اند.

ولی واقعیت این است که یک مشت جانی غارت‌گر، بانادیده گرفتن حق و حقوق مردم اداره امور کشور را به تصرف درآوردند و در همه جا و همه چیز دخالت می‌کنند و این نتایج ورزشی نمی‌تواند بهتر از نتایج بدست آمده در حوزه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی باشد .

متاسفانه در یک جامعه استبدادی ورزش هم فاقد معنا و محتوا می‌شود. و حاکمان مستبد همیشه می‌خواهند آن را در خدمت به نظام در بیاورند درست مثل تاریخ مثل هنر، تا زمانی که استبداد از صحنه سیاسی و یا حداقل در عرصه اجتماعی کنار زده نشود وضعیت ورزش همین است . اگر آخوندها یک نظام ارزش گذاری برای رشته‌های ورزشی بین خود داشتند یقیناً سنگسار و پرتاب از بلندی و قمه زنی را در جایگاه عالی‌ترین رتبه‌های ورزشی قرار می‌دادند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۷

واژه‌های تلخ، مانده از سال‌های سوخته -- به بهانه 28 مرداد





















این زانوی غم تو
از پشت آرزوهای از دست شده
با فرسنگها دریغ، مانده در حافظه‌ام

این زانوی تا ابد تبعید
زخم کهنه میهنی‌ است
که به قامت فریاد تو ایستاد

ای پیشوای ِ مادرزاد ِ آزادی
یاد تو را
در دشت‌های عمق تنهایی
به دیوار کهنه خاطرات نمی‌آویزم
آن را بدوش می‌کشم
تا سر برآورد روزی
از بستر ویرانه میهنم
و هر جا که صدایی بود و خاموش گشت

اجنبیان گفتند
درباریان آمدند
مرتجعین خواندن
اما تو هنوز و همیشه
در بادبان من
جاودانه‌ای

ح مقدم ( بادبان )

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۷

کانون وبلاگ نویسان ایران (پن لاگ) اعدام وحشیانه وبلاگ نویس بلوچ آقای یعقوب مهرنهاد را به شدت محکوم می‌کند

خبر کوتاه بود. صبح روز دوشنبه چهاردهم مرداد ماه 1387 آقای یعقوب مهرنهاد نویسنده وبلاگ مهرنهاد و دبیر انجمن جوانان صدای عدالت در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. آقای مهرنهاد در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی فعالیت می‌کرد، اما پس از برگزاری یک جلسه پرسش و پاسخ در اردیبهشت ماه سال گذشته دستگیر شد. خانواده او پس از ماه‌ها موفق به دیدار او شدند واز آثار شکنجه جسمی و روحی خبر دادند. در بهمن ماه امسال پس از یک دادگاه غیر علنی و مبهم حکم اعدام او صادر شد. پس از اعتراضات بین المللی ابراهیم , برادر 16 ساله آقای مهرنهاد نیز دستگیر شد که هم اکنون در زندان زاهدان به سر می‌برد.

جرم آقای مهرنهاد نوشتن در باره مشکلات مردم بلوچ و بخصوص جوانان، انتقاد از مدیریت مسئولان و ارائه تصویری روشن از سختی‌های مردم در بلوچستان بود. انتقاد از مسئولین باعث شد که به او اتهام واهی ارتباط با گروه‌های محارب وارد شود و پس از شکنجه‌های فراوان عاقبت به دار آویخته شود. آقای مهرنهاد 28 ساله و صاحب سه فرزند بود.

کانون وبلاگ نویسان اعدام وحشیانه وبلاگ نویس بلوچ آقای یعقوب مهرنهاد را به شدت محکوم می‌کند و به خانواده مهرنهاد و بازماندگان او مراتب تسلیت خود را ابراز می‌دارد. کانون وبلاگ نویسان ایران توجه جهانیان را به بدعت بیرحمانه اعدام وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران در ایران جلب می‌کند.

هم اکنون جان شش روزنامه نگار, معلم و فعال حقوق بشر کرد، آقایان عدنان حسن پور, هیوا بوتیمار، فرزاد کمانگر، انورحسین پناهی، فرهاد وکیلی و علی حیدریان که به اعدام محکوم شده‌اند در خطر جدی است. کانون وبلاگ نویسان ایران از همه سازمان‌های حقوق بشری برای نجات جان همه وبلاگ نویسان، روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی در بند کمک می‌طلبد.

کانون وبلاگ نویسان ایران همچنین خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط آقای ابراهیم مهرنهاد برادر 16 ساله آقای یعقوب مهرنهاد است.

کانون وبلاگ نویسان ایران( پن لاگ)

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۷

نگاه فراساختاری حسین درخشان آخوند نشان به ایران و ورای آن

این سوپر مارکت سردبیرخودم که فروشنده‌اش حسین درخشان آخوندنشان است و محصولاتش همه ساخته و پرداخته نظام ولایت فقیه ، برای تامین بقای سیاسی نظام چوب حراج به وجدان نداشته‌اش می‌زند و مرتب برای خواب کردن روشنفکران و کاربران اینترنتی، لالایی می‌خواند تا آنها واقعیات شرایط فعلی را نبینند .مطلبی در مورد اعدام یعقوب مهرنهاد زده بخوانید

اعدام یعقوب مهرنهاد بار دیگر اثبات می‌کند مبارزه مسالمت آمیز در چارچوب قانون جمهوری آخوندی عملاً امکان پذیر نیست و این شیوه، و این راه حل مشخص غیر عملی و برای معضل اجتمایی سیاسی ایران پاسخگو نمی‌باشد .

جناب حسین خان آخوندنشان این دستگاه قضایی که تو به آن مشروعیت می‌دهی 30 هزار زندانی سیاسی را در عرض چند روز فقط در سال 67 قتل عام کرد اونوقت تو می‌گویی جمهوری اسلامی کدام خبرنگاری را اعدام کرده که این دومیش باشد!! نظامی که دستگاه قضایی آن دستور می‌داد تا دختران را قبل از اعدام به صیغه پاسداران درآورند و مورد تجاوز قرا می‌دادند و تو به آن مشروعیت می‌دهی خجالت بکش ! نظامی که دستگاه قضایی آن دستور می‌داد جوانانش را به جرم گوش دادن به موسیقی، وارونه سوار الاغی مثل تو کنند و در خیابان‌ها بگردانند و تو به آن مشروعیت می‌دهی شرم و حیا کن !

18 تیر یادت است مبارزه مسالمت آمیز دانشجویان برای بسته شده یک روزنامه یادت رفته در جواب اعتراض دانشجویان آنها را از بالای پشت بام خوابگاه یا زهرا گویان پائین انداختند.این نظام ساختار خود را مبنی بر سرکوب پایه گذاری کرد و از همان آغاز ظهورش خشونت را نهادینه کرد خب معلومه برای از بین بردن مخالفان حکومت آنها را به گروه های مسلح وابسته می‌کند.

برای دو روزنامه نگار کرد حکم اعدام صادر کردند و تو در وبلاگت هورا کشیدی و دست زدی و گفتی این دو عضو به گروه مسلح جدایی طلب وابسته بودند .به فرزاد کمانگر حکم اعدام دادند و او را به پژاک و پ ک ک وابسته کردند و یعقوب را هم به گروه مسلح بلوچستان . ولی این موج جدید اعدام‌ها برای قدرت نمایی است البته این قدرت نمایی هم فقط در مقابل مردم دست خالی است و چون در سیستان و بلوچستان یک مقاومت مسلحانه وجود دارد و رژیم و عواملش ترس و وحشت دارند و عاجز شده‌اند در نتیجه احکام اعدام ها را در این مناطق و همچنین منطقه کردستان افزایش دادند تا جو ترس و انفعال را حاکم کنند تا کسی جرئت نکند به گروه‌های مسلح نزدیک شود .

جناب سر دبیر آخوندنشان، مقاومت مسلحانه را هم همین حکومت آخوندی به مخالفانش تحمیل کرد چون کسی دوست ندارد جانش را کف دستش بگیرد و خود را در مخاطره بیاندازد تا از حقوق اولیه خود و مردمش دفاع کند ولی برای دفاع از حرمت انسانی راهی به جز سلاح باقی نگذاشتند

...................................... ...........................
روز خبرنگار و یک هدیه مخصوص برای شاهرودی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۷

صدای عدالت را بر دار کشیدند










تلاش کردم میله‌ها را خم کنم
ولی قادر نبودم
تلاش کردم خشت‌های دیوار را فرو ریزم
ولی قادر نبودم
مگر جرم عشق چه اندازه درد بود
که در این تابستان خونین
لباس شقایق به تن کردی
مگر تا رهایی چه اندازه راه است
ح مقدم (بادبان )


یعقوب را اعدام کردند !!
مگر این جوان چه کرده بود و چه گفته بود! بجز فعالیت در زمینه حقوق ساکنان سیستان و بلوچستان و بجز درد دل قلمی در وبلاگ خود و خواسته‌های مردم که همان تغییر مدیران ناموفق و جایگزینی مدیران میانه رو وانعطاف پذیر به جای برخی مدیران متعصب وخشک مذهبی در استان، و احقاق حقوق قومی و مذهبی اقلیت بلوچ، آیا جواب این خواسته ها محاربه و فساد فی الارض است ! آیا این است بهای اعتراض !

چرا او را در یک دادگاه علنی و با حضور وکیل و خبرنگار و مردم محاکمه اش نکردید! مگر یعقوب کار غیر قانونی در کشور می‌کرد ! فعالیت اجتمایی او با مجوز دولت بود و انجمن جوانان صداي عدالت" که او دبیر آن بود، بعنوان نهادي مدني، مستقل و مردمي با اخذ اعتبارنامه از سازمان ملي جوانان از سال 1381 فعاليت آشکار داشت پس چرا او را در یک دادگاه ناعادلانه محکوم به مرگ کردید ؟ وقتی که به یعقوب مهرنهاد در 22 بهمن سال گذشته حکم اعدام دادند این حکم مورد اعتراض بسیاری از نهادهای حقوق بشری در سطح بین المللی قرار گرفت و بسیاری از وبلاگ نویسان و فعالین حقوق بشری نسبت به صدور حکم اعدام برای وی ابراز نگرانی کردند
یعقوب مهرنهاد اولین وبلاگ‌نویس ایرانی است که به خاطر فعالیت‌های مدنی و بیان عقایدش به طناب دار سپرده می‌شود

او یک وبلاگ نویس بود و پست های وبلاگی او نگاهش را به دنیا،زندگی،و اوضاع وطنش ایران و زاد بومش سیستان و
بلوچستان نشان می دهد.

یعقوب مهرنهاد در اولین پست وبلاگش که «نام آن خالقی که انسانها را آزاد آفرید» شروع شد، نوشه بود؛
«هرچند که مشغله ها بسیارند وفرصت آنکه بتوانم به صورت مستمر دغدغه ها و تراوشات ذهنی ام را در وبلاگی مستقل منتشر نمایم ممکن است برایم خیلی مقدور نباشد اما در مدت چند سال فعالیت در سازمانهای غیرحکومتی وتشکلهای مردمی آموخته وتجربه نموده ام که هرشخصی نیاز به درد دل وسخن گفتن دارد و چه خوب است تا آدم حرفها وگفته هایش را با یک دنیا آدم وهمنوع خود بزند . یک دنیا آدمی که فارغ از هرگونه مرده باد وزنده باد و بدور از هرگونه تعصب زبان وقومیت ومذهب وسرزمین می توانی با آنها سخن بگوئی اما هرگز اصالت خود را از یاد نبری واما هرگز فکر نکنی که به تو می گویند شهروند درجه دو ویا شاید هم شهروند درجه سه. اما در مورد خودم اگر بخواهم یک سطر توضیح بدهم اینگونه باید بگویم که: از خطه کویری بلوچستانم وساکن شهر زاهدان و دبیر تشکل غیردولتی به نام انجمن جوانان صدای عدالت و ۲۵ بهار از عمرم را تاکنون سپری نموده ام . اما آمده ام تا به جمع شما وبلاگ نویسان بپیوندم شاید بگوئید که وبلاگ نویسی در کشور ما جرم محسوب می گردد و ممکن است خطراتی را تحمل نمایم اما من می گویم که آنهائی که وبلاگ نویسی را جرم می دانند خودم را هم شهروند درجه دو می پندارند واز لحاظ سیاسی نیز از بسیاری مناصب وموقعیت ها در کشور محروم هستم پس بهتر آن است که حداقا همانگونه آزاد به دنیا آمده ام آزاد نیز از دنیا بدون هرگونه تعلل وسکوت وقید وبند ومماشاتی هم بروم شاید اینگونه بهتر به رستگاری برسم ومهم مشکلات این چند روز زندگی نیست که چگونه می گذرد مهم آن است که خود را به بهاء اندک نفروشیم و بسان آزادمردان زندگی کنیم وخوشحال خواهم شد تا مرا به جمع خود پذیرا باشید.»



ابراهیم مهرنهاد برادر 16 ساله یعقوب مهرنهاد و یکی از اعضای انجمن جوانان صدای عدالت هنوز در بازداشت بسر می‌برد قبل از اینکه او را هم بالای دار ببرند، توجه همه‌ی مجامع بین‌المللی مدافع حقوق بشر را به نقض حقوق اولیه کودکان در بند ایران جلب می‌کنیم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

گل‌های سرخ خفته در خاوران




امسال هم در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی، از این فاجعه ملی می‌نویسیم چون ابعاد تکان دهنده این فاجعه هولناک بسیار گسترده‌تر از یک مصیبت و عزای معمولی است. رژیم آخوندی در طول حکومت ظالمانه خود هر وقت سایه سرنگونی را نزدیک خود احساس کرده واکنش نشان داده و با قتل و عام به مخالفان خود چنگ و دندان نشان داده چه در سال 60 بعد از 30 خرداد و چه در سال 67 بعد از نوش جان کردن زهر آتش بس که خمینی مجبور به سر کشیدن آن شد .

در دفتر آغشته به خون تاریخ ما تابستان 67 ثبت شده و یقیناً نسل‌های آینده هم روزی و یا هفته‌ای را برای بزرگداشت این فاجعه در نظر گرفته و از یادمان فرزندان دلیر این میهن که در مقابل آخوندها ایستادند و پایداری کردند تجلیل خواهند کرد، تا دیگر این جنایت‌ها در آیند تکرار نشود. و الان هم نماد و نشانه‌های بازمانده از این تابستان خونین مثل خاوران و گل‌های سرخ خفته در این بیابان داغ دیده به محل و مکان ادای احترام و تجدید عهد تبدیل گشته و همه ساله علی‌رغم تهدیدات قداره بندان حکومتی برای احقاق خون به ناحق ریخته آن‌ها خانواده‌ها گردهم می‌آیند .

باید ابعاد انسانی این واقعه را حفظ کنیم باید از مرتکبان این جنایت بنویسیم فاجعه‌ای که به دستور خمینی ساخته و پرداخته شد و کمسیون مرگ ( نیری ، اشراقی ، پورمحمدی ، ابراهیم رئیسی )تصمیم گرفت آن را عملی کند هنوز اعضای هیئت قتل عام پست مقام حکومتی دارند همین جانیان که جوانان را به نام منافق و محارب و ملحد و مفسد به قتل رساندند حتی زندانیانی که طبق احکام قصات و موازین قضایی رژیم، دوران محکومیت خود را سپری کرده بودند به دار آویخته شدند .

نکته‌ای را می‌خواهم عنوان کنم. البته اگر به حساب نسخه پیچی از خارج و همین طور به حساب صدور فرمان لنگش کن نگذارید و فقط نظر و پیشنهاد نگارنده محسوب شود، بیان می‌کنم .
بسیاری از وبلاگ‌نویسان و فعالین حقوق بشر و نویسندگان اینترنتی از نافرمانی‌های مدنی صحبت می‌کنند و گاه گداری هم راه حل عملی وبعضاً خنده‌دار پیشنهاد می‌دهند و هیچ وقت هم به شکل عملی صورت نمی‌گیرد

ببینید همین چند وقت پیش در استان کردستان به مناسبت کشتار میکونوس تمام مغازه‌ها و بازار و کسبه دست از کار کشیدند و این اعتراض مردم کردستان علیه قتل قاسملو بشدت رژیم را برآشفت ولی حکومت آخوندی هیچ غلطی نتوانست بکند و در نهایت فقط نظارگر شد و در مقابل اراده مردم عقب نشینی کرد.

پس چرا نباید بخاطر کشتار 57 تمام معترضین نظام روزی را بعنوان اعتراض تعیین کنند و به احترام خون‌های به ناحق ریخته در و مغازه‌ها را ببندند.
امکان دارد بخاطر تهدیدات رژیم در اولین سال عملی نشود ولی می‌توان و باید رژیم را بخاطر این فاجعه مجبور به عقب نشینی کرد همان طوری که مردم شریف کردستان کردند. پایداری و مقاومت را از گل‌های سرخ خفته در خاوران بیاموزیم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed