بهار بخوان
فراسوی دیوار زمان
باد بهاری وزید
افشاند غبار آرزو در آسمان
بخوان بهار
بخوان از آخرین برف زمستانی
نغمه جویبار را
از آسمان آبی فروردین
نجوای پرستوها را
از عشق آفتاب به زمین
رویش گلها را
از جشن دشت سبز
عطر مستانه گلبرگها را
از کوهسار و آبشار
باز تاب رنگین کمان را
بهار مگر ندیدی
قامت زمستان زده میهن مرا
مگر نشنیدی
حنجرههای زخمی پرستوهای میهن مرا
قلب هزار پاره این خاک برای تو میتپد
از جوانههای امید بهار بزرگ ِ میهنم بخوان
بخوان بهار
ح مقدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر