بعد از اتمام دوران تحصیلی ما ، حیاط این مدارس تبدیل به روزهای خاکستری برای نسل بعد شد و صبحگاه تبدیل به اشاعه فرهنگ خشم و نفرت شد و صفوف دانش آموزان با شعارهایی که نوید مرگ و میر وجنگ را میداد همراه بود ، مرگ بر ضد ولایت فقیه ، مرگ بر آمریکا ، مرگ بر شوروی ، مرگ بر اسرائیل ، مرگ بر منافقین و صدام ، مرگ بر بی حجاب و صبح ساعات اول مدرسه از گلوی بچههای دبستانی این همه مرگ شنیده میشد و به فرزندان ما میآموختند که با صدای بلند شعار بدهند . آنقدر بلند فریاد بزنند که صدایشان به آمریکا برسد و با گلوهای خراشیده بچهها را راهی کلاسهای درس میکردند و یاد میدادند تا بچهها بگویند « خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیافزا !!» .

دوران کودکی ما یک صفحه شعری در کتاب بود که بسیار زیبا بود و من خیلی دوست داشتم و هنوز پس از سالیان با این صفحه احساس یگانگی میکنم نمیدانم شما هم مثل من این احساس را دارید ؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر