......................................................
تنها انسان نیست
تنها انسان گريان نيست
من ديده ام پرندگان را
من برگ و باد و باران را
گريان ديده ام
تنها انسان گريان نيست
تنها انسان نيست كه مي سرايد
من سرودها از سنگ
نغمه ها از گياهان شنيده ام
من خود شنيده ام سرودي از باد و برگ
تنها انسان سرود خوان نيست
تنها انسان نيست كه دوست مي دارد
دريا و بادبان
خورشيد و كشتزاران يكسر
عاشقانند
تنها انسان تنهايي بزرگست
انسان مرگ راي
انديشه هاي مرگش ويرانگر
تنها انسان نیست
تنها انسان گريان نيست
من ديده ام پرندگان را
من برگ و باد و باران را
گريان ديده ام
تنها انسان گريان نيست
تنها انسان نيست كه مي سرايد
من سرودها از سنگ
نغمه ها از گياهان شنيده ام
من خود شنيده ام سرودي از باد و برگ
تنها انسان سرود خوان نيست
تنها انسان نيست كه دوست مي دارد
دريا و بادبان
خورشيد و كشتزاران يكسر
عاشقانند
تنها انسان تنهايي بزرگست
انسان مرگ راي
انديشه هاي مرگش ويرانگر
م . آزاد
...............................................
خاكسپاري پيكر محمود مشرف آزاد تهراني (م. آزاد) شاعر صاحب نام ايراني با وجود كسب تمام مجوزهاي مراسم خاكسپاري و تدفين پيكر اين شاعر به مدت 4 ساعت بعلت مخالفت فرماندار كرج كه گفته بود به دليل شاعر بودن م. آزاد، خاكسپاري او در امامزاده طاهر در كنار مزار ديگر نويسندگان و شاعران ايراني منوط به انجام هماهنگي هاي لازم با دولت است.به مدت چهار ساعت بر روي زمين ماند و عاقبت او را در قبري كه مي گويند پيشتر براي پيكر منوچهر آتشي در نظر گرفته شده بود، بهخاك سپردند .
رادیو تلویزیون آخوندی در زمینه درگذشت م.آزاد اطلاعرساني نكرده بود. اين شاعر فقيد يكي از چهرههاي ماندگار شعر فارسي
رادیو تلویزیون آخوندی در زمینه درگذشت م.آزاد اطلاعرساني نكرده بود. اين شاعر فقيد يكي از چهرههاي ماندگار شعر فارسي
خواهد ماند یادش گرامی باد
........................................................
چهره ها
هفت
این چهرهی سیاه خیابانها ،میخانهها و تاریکیهای نیمه شب،
در کوچههای روشن میمیرد ،
این کشور بزرگ که نام هزار شهرش تنهاییست
در کوچههای روشن فریاد میزند:
گویی پرندهییست که نامش را از یاد بردهاند
این سایه بزرگ
در کوچههای آتش
اندوهگینترین گیاهان را بر پیشخوان سبز گذرگاه دیده است
م آزاد
...................................................
زندگينامه خودنوشت م.آزاد:
روز 18 آذر سال 1312 در اين برهوت فقر فرهنگي به دنيا آمدم . خوشبختانه پدرم اهل موسيقي بود و شعر . شوق كتاب خواندن را هم او در من برانگيخت . دوره نوجواني و جوانيام هنرمان بود باجنبش بزرگ ملي كردن نفت ، كه به زندگي نسل جوان آن روزگار ، عشق و آرماني فراتر از انگيزههاي كوچك فردي ميداد، و من كه اهل فعاليت بيواسطه سياسي نبودم ، به فعاليت فرهنگي گرايش پيدا كردم و اولين نقدهاي ادبيام ـ به همراه چند شعر ـ در يك نشريه دانشآموزي به چاپ رسيد .
با كودتاي 28 مرداد 1342 (( آبها از آسياب افتاد )) و هر كسي به گوشهاي پناه برد و من در همان سال در كنكور ادبيات دانشسراي عالي تهران پذيرفته شدم .
سال 1334 دفتر شعر (( ديار شب )) را با يادداشتي از احمد شاملو در 300 نسخه چاپ كردم ، كه مدتها از انتشارش پشيمان بودم ، چرا كه تجربهاي تازه در شعر در اين دفتر نيامده بود .
از 1334 تا 1336 با شاملو در انتشار (( با مشار كوچولو )) همكار بودم ، و اين همكاري براي من فرصتي بود مغتنم .
سال 1336 براي انجام خدمت معلمي به آبادان رفتم . اين سالها فرصتي بود كه به تجربههاي شعريام ساماني بدهم مجموعه ” آيينهها تهياست” حاصل اين تجربه كاري است. از 1340 به بعد با زنده ياد سيروس طاهباز در انتشار فصلنامه آرش همكاري دائمي داشتم . آرش در دهه پر تحرك چهل نقش سازندهاي داشت .
در همين ايام مامور خدمت در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شدم و از آن به بعد ، به طور حرفهاي به ادبيات كودكان پرداختم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر