خبر تاسف انگیز مرگ رامین مولایی را در وبلاگستان خواندم شاید شما هم با هفت وبلاگ او آشنایی داشته باشید
رامین بسیار مشتاق بود که در این میدان وبلاگستان تاخت و تازی علیه رژیم به راه بیاندازد ، با تصمیم و عزم راسخ آغاز فعالیت در وبلاگستان را شروع کرد اگر چه بین ما تفاوتهائی در منش و خلق و خوی رفتاری وجود داشت اما همیشه تلاش طولانی و سرسختانه او را ستوده ام رامین برای شعله ورساختن و برانگیختن وبلاگ نویسان علیه حکومت آخوندی حرارتی کاستی ناپذیر داشت و حتی بروی تخت بیمارستان نیم خیز شده و با لب تابش تا آخرین روز حیاتش وبلاگهایش را به روز کرد . و پریروز سری هم به بادبان من زده بود و برایم آخرین کامنتش را به یادگار نوشته بود و رفته بود .
شماره تلفن مرا داشت و هر از گاهی وقتی از سر کار میآمدم تلفن میزد و از وبلاگ نویسان و مطالب آنها با حرارت بسیار بحث میکرد همه مسائل در ذهن او حل شده بود و همه چیز در زنجیری زنده و هماهنگ با هم در پیوند بود از نفوذ کلام دیگران مست و مجذوب میشد و دیگران را به شنیدن صدای وبلاگستان ترغیب میکرد و گاهی هم برای برپا کردن نزاع بر سر مسائل کم اهمیت اقدام به دوئل بر سر هیچ میگذراند.
امٌا الان که این سطوح را مینویسم و جسم خسته و بیمار او به خواب آرام ابدی فرو رفته، و توفانها و هیجانها در روح او خاموش شده، و آتش التهابش فرو نشسته است احساس میکنم که با دیدن هفت وبلاگ او بسیار اندوهگین هستم . نگاهی پر اندوه ، به آفتاب زندگیش که در پشت وبلاگهای هفت طبقهاش در تبعید فرو رفت و او با چشمهایش این غروب را بدرقه کرد و رفت. بدرود رامین
رامین بسیار مشتاق بود که در این میدان وبلاگستان تاخت و تازی علیه رژیم به راه بیاندازد ، با تصمیم و عزم راسخ آغاز فعالیت در وبلاگستان را شروع کرد اگر چه بین ما تفاوتهائی در منش و خلق و خوی رفتاری وجود داشت اما همیشه تلاش طولانی و سرسختانه او را ستوده ام رامین برای شعله ورساختن و برانگیختن وبلاگ نویسان علیه حکومت آخوندی حرارتی کاستی ناپذیر داشت و حتی بروی تخت بیمارستان نیم خیز شده و با لب تابش تا آخرین روز حیاتش وبلاگهایش را به روز کرد . و پریروز سری هم به بادبان من زده بود و برایم آخرین کامنتش را به یادگار نوشته بود و رفته بود .
شماره تلفن مرا داشت و هر از گاهی وقتی از سر کار میآمدم تلفن میزد و از وبلاگ نویسان و مطالب آنها با حرارت بسیار بحث میکرد همه مسائل در ذهن او حل شده بود و همه چیز در زنجیری زنده و هماهنگ با هم در پیوند بود از نفوذ کلام دیگران مست و مجذوب میشد و دیگران را به شنیدن صدای وبلاگستان ترغیب میکرد و گاهی هم برای برپا کردن نزاع بر سر مسائل کم اهمیت اقدام به دوئل بر سر هیچ میگذراند.
امٌا الان که این سطوح را مینویسم و جسم خسته و بیمار او به خواب آرام ابدی فرو رفته، و توفانها و هیجانها در روح او خاموش شده، و آتش التهابش فرو نشسته است احساس میکنم که با دیدن هفت وبلاگ او بسیار اندوهگین هستم . نگاهی پر اندوه ، به آفتاب زندگیش که در پشت وبلاگهای هفت طبقهاش در تبعید فرو رفت و او با چشمهایش این غروب را بدرقه کرد و رفت. بدرود رامین
وبلاگهای رامین: رامین مولائی - زیر چتر چل تیکٌه - وب . آ . ورد - سین جیم ها و یادداشت - فوروم هفت وبلاگ - باشگاه بحث شیرین نو و چه و چه - بیانیه ها و فراخوان -
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر