Recent Posts

شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۶

ای پلنگان و شیران ، اگر نباشید

در سرزمین نفرین شده من
سمفونی هسته‌ای را یک نواخت می‌زنند
و گرسنگی را به قرینه چشمان می‌چسبانند
در خود فرو می‌روم ، از سر دریغ

چطور می‌توانم
با خشت خشت ویرانی
نجوای دوباره می‌سازمت وطن را بازگو کنم

چطور می‌توانم
با دیدگان خشکیده ، کنده ِ جان داده از تیغ تبر را آبیاری کنم
تا زایش جوانه‌ای ، یا که ساقه نو رسی را ببینم


ای پلنگان و شیران ، اگر نباشید
روبه مکار
این سرزمین را ، با عربده‌های جهالت یک جانی
به ویرانه می‌کشد
و دیوان تاریخ زرنگار ما را به زنگار زمان می‌سپارد


بر شاهرگ سرزمین من دوباره جغدی نیمه شب می‌خواند
می‌روم سهم مرگم را از تاتاریان بگیریم
در دم دمای صبح ، ای پلنگان و شیران
اگر نباشید...
ح مقدم (بادبان )

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر