Recent Posts

دوشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۵

نگذاریم کبری در حسرت زندگی بمیرد


روی نیمکت روبروی کیوسک روزنامه فروشی دوستم نشسته بودم و مجله‌ایی را ورق می‌زدم . روبرویم دو مرد از روزمرگی و از کشت و کار در مزرعه حرف می‌زدند . تابستان هم آرام آرام از چشمان ما دور شده است اگر چه هنوز به نظر نمی‌رسد ولی رفتن تابستان را کوتاه شدن روزها می‌گویند و رنگهای آسمان که هر از گاهی تیره می‌شوند. رفتن تابستان را در پاهای نرم باران می‌شود شنید . رفتن تابستان را مدتی پیش در پرواز آخرین پرستوهای بازماند ، به هنگامی که در دورترین ابرهای خاکستری رنگ می‌باختند و بسوی سرزمین‌های دور می‌شتافتن دیدیم تا زندگی را در جایی دیگر از سر بگیرند . بله زندگی را . رفتن تابستان را در ویترینهای مغازه ‌داران و بچه‌های مدرسه ، که سر صبح در ایستگاه اتوبوس به انتظار ایستاده‌اند می‌توان دید .
همینطوری که مجله را ورق می‌زدم به حرفهای دو مرد که دهقان بودند گوش می‌کردم آنها از کمبود آب و باران در تابستانی که گذشت گفگو می‌کردند
کارلو که 6 هکتار زمین زراعتی دارد از تاکهای انگو و از خمره‌های شراب خود می‌گفت و لی نیمی از محصول ذرت او را گرمای تابستان سوزانده بود . و لوئی‌جی از درخت کهنسال زیتون دویست ساله حرف می‌زد که پنج سال پیش ظاهراً آفت آنرا از بین برده بود و خشک شده بود تا جایی که پوسته آن چوب‌پنبه‌ای و تنه قطور آن نیمه باز شده و هیچ نشانی از برگهای زندگی از آن نمانده بود و قرار بود بعد از تابستان قطعه قطعه شود و برای سوخت زمستان در آلونک بغل خانه انباشته شود ولی در ناباوری وحیرت ، این تابستان گرم که بعضی از مزارعه و علفزار‌ها را سوزنده بود اماٌ آن درخت کهنسال زیتون را همانند گلخانه ‌ایی که محیط مطلوب برای پرورش است در حفاظت خود قرار داده و زنده نگهداشته بود وآن را به زندگی باز گردانده بود و قامتش از برگهای نرم و ظریف دوباره پوشیده شده بود انگار زندگی هیچ گاه نمی‌خواهد تسلیم شود .
درس زندگی را می‌توان از این درخت کهنسال زیتون گرفت و یا از بالهای آن پرستو که برای ادامه زندگی کوچ می‌کند .

درست همان صدای زندگی را می‌توان امروزه در ضربات قلب کبری رحمانپورشنید . و لی صدای عقربکهای ساعت ، او را تا چند روز دیگر در حسرت زندگی بر دار می‌آویزد
زنی به نام کبری در این میهن به گروگان گرفته‌مان ، و در حصار مخوف ِ مرگ آورن تاریخ ایران در تب مرگ به انتظار ایستاده است . داستان غم‌انگیز کبری را سایتها و وبلاگهای و رسانه‌های گروهی نوشتند و گفتند و احتیاجی به بازگو کرده دوباره آن نیست . ولی در حقیقت جرم کبری زاده شدن در سرزمین آفت زده است که می‌خواهند با تبر قصاص او را از پای درآورن و می‌خواهند قامت زخم خورده و نحیف و غریو زیستن او را بر مرداب تحجر بکشند . نگذاریم کبری در حسرت زندگی بمیرد .

آلدو فربیچه نویسنده و خبرنگار آزادیخواه ایتالیایی در رادیو سراسری ایتالیا در برنامه زاپینگ که بیش از دو میلیون در شب شنونده دارد کمیته نجات برای جان کبری رحمانپور تشکیل داده است و هر روز در رادیو از کبری و حق زندگی او حرف می‌زند و از مردم دعوت کرده است تا در 5 اکتبر به نشانه اعتراض با افروختن مشعلی در ساعت ده و سی دقیقه در مقابل در سفارت جمهوری اسلامی ایران در رم تجمع کنند
در این تجمع علاوه بر شهروندان شریف ایتالیایی چندین نماینده مجلس و چندین شهردار از شهرهای مختلف ایتالیا اعلام آمادگی برای شرکت در این تجمع اعتراضی را ، به هیئت تحریریه رادیو ارسال کرده‌اند .
و همینطور انجمن زنان دموکرات ایرانی در ایتالیا در سایت خود از شهروندان ایتالیلیی خواسته است تا با ارسال ایمیل به سفارت جمهوری اسلامی ایران اعتراض خود را نسبت به قوانین زن ستیز و اعدام کبری رحمانپور اعلام کنند
و حالا که می‌دانیم کبری را به سرحد زندگی و مرگ کشیده‌اند خاموش ننشینیم . با یک ایمیل چند ثانیه‌ای به رادیو سراسری ایتالیا از کبری حمایت کنیم تا آنها از طریق وزارت امور خارجه و از طریق دولت برای نجات کبری اقدام کنند
تا شاید به کمک هم بتوانیم کبری را از سکوت مرگ به غوغای زندگی باز‌گردانیم .
پانوشت

می توانید جمله کبری رحمانپور را نجات دهیم را در ایمیل بنویسید که به ایتالیایی نوشته‌ام
SALVIAMO LA VITA DI
KOBRA RAHMANPOUR

ایمیل رادیو e-mail: zapping@rai.it

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر