Recent Posts
پنجشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۵
به رومانو پرودی
نقاب از چهرۀ برانداز
در تنگنای وصل بطالت
در جلوۀ دیدار شمایل شوم
تو دلال یغماگر
نام بشر را ز یاد بردهای
و طنین زهر خنده ِ لعنت شدهات
در گوشهای ِ جان به لب رسیده
میپیچد
حال که از این کشتارگاه
گذر کردی
نقاب از چهرۀ برانداز
هراس تو از این است
که مبادا ،
این دین فروشان مکاٌر
بجنبند از جا
که مبادا ،
تاجران نفت و گاز
در بزم سفرههایتان
تار ِ تاراج نزنند
ح مقدم
سرگرمی
کلمهایی ویا کلماتی کلیدی چه به فارسی و یا به لاتین در قسمت پنجره جستجوی این سایت قرار دهید این کلمات باید نشاندهنده آرزوی شما باشد وبعد از هنر نقاشی تجسمی لذت ببرید
پنجشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۵
احمدی و هاله نور
در شصت و یکمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل وقتی پاسدار احمدینژاد سخنرانی کرد نمیدانم هنوز خود را احاطه در هاله نور دید یا نه !!
این مجمع بخاطر حفظ و حراست از صلح و امنیت بینالمللی تشکیل شده است . و احمدی نژاد به عنوان نماینده ملت ایران برای پایداری از صلح و امنیت جهانی سخنرانی کرده است !!
اگر واقعاً جامعه بین المللی قاطعیت در مقابل رژیم آخوندی داشت هیچ وقت به کسی که آشکارا اعلان جنگ کرده ، و بدنبال سلاح هستهای است اجازه ورود به یک نهاد بین المللی را نمیداد تا این پاسدار جنایتکار چهره خود را نورانی ببیند و خود را در مقام و منزلت پیامبران و معجزه نبوت بداند
این یک و یکدونه ولی فقیه بعد از مشاهده هاله نور در اجلاس قبلی ملل متحد به ایران باز گشت و به سرکوبی جنبشهای کارگری پرداخت به سرکوب اعتصاب گسترده شرکت اتوبوسرانی ، به سرکوبی دانشجویان معترض اقدام کرد و دانشگاهها را گورستان کرد و به اعتصاب کارگرانی که ماهها حقوق نگرفته بودند حملهور شد در امور عراق دخالت کرد و لولههای آب و اتوبوس حامل کارگران عراقی را منفجر کرد که برای امرار معاش در قرارگاه مجاهدین کار میکردند .زندانیان را کشت . هولو کاست را نفی کرد به حزب اله و حماس پول و سلاح داد و با باتوم به تجمع زنان آزاده و دلیر ایرانی حمله کرد . اسرائیل را تهدید به محو از نقشه جهان کرد روز و هفتهای نبود که جوانی برطناب جرثقیل آویخته نشد .آنوقت این یک و یکدونه ولی وفقیه صحبت از صلح و امنیت در سازمان ملل میکند . آمده است بقول خود در دهان آمریکا بزند و از حق هستهای دفاع کند و تمام دشمنان اسلام و مسلمین را حذف کند .
نمیدانم وقتی خود را در هاله نور میدید احساس کرم شب تاب را داشت یا احساس آن رسول منجی بشریت که آخرین نور رسالت را بر دوش خود مییافت !!
هر چه هست حکومتهای ظلم پایدار نمیماند و احمدی هم میرود و از او فقط دود سیاه هاله نور میماند و چکنویس نامههای بیجواب .
جمعه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۵
سفر
بالاخره آغوشم را بهروی دلتنگیهایم گشودم و برای دیدار خواهرانم به دیاری دور راهی شدم و بعد از گرفتن ویزای ترکیه دیگر این دل خیال ماندن نداشت در یکی از هتلهای استانبول قرار گذاشتیم گرچه آنها سالیان سال نبودنم را باور کردهاند ولی همیشه دلم برای این همه چشم انتظاری آنان میسوخت و حالا خودم هم سرشار از انتظار بودم .
بعد از یک ربع قرن روبرویم نشسته بودند و فاصله چندانی نداشتیم اندوه و زخمههای زمان بروی صورتشان نمودار بود و از همان لحظات اولیه چشمهای درخشان و بغض بر صدا یشان چشمه احساس مرا هم به جوش میآورد هنوز پاک و ساده مانده بودند و بوی آشنای خاک کوچه و محلهمان را داشتند و یاد و خاطرات عزیزان از دست رفتهمان از ابر چشمانشان فرو میریخت .طولی نکشید تا در کنار هم آرام گرفتیم .
یک هفته فرصت مناسبی بود تا دلم را تسلی دهم بعد از سالها با همان شوق کودکانه سر به سرشان میگذاشتم و پر حرفی میکردم سر تا پا شوق بودم در طول یک هفته اقامتمان ، زیر آفتاب تند شهریور استانبول به سیر و سیاحت پرداختیم در رنگها و عطرها و بازارهای شلوغ و بی نظم با صدای دلنشین آوازهای ترکی و استکانهای کمر باریک چای و کبابهای گردون (دونر کباب )و سنگهای آویز آبی رنگ چشم نظر که همه جا بفروش میرسید و حرکت آرام کشتیهایی که مردم را از آسیا به اروپا وصل میکرد و پرواز مرغان دریایی و هر از گاهی با هم خاطرات خاک خورده مان را تازه میکردیم .
چه زود یک هفته سپری شد باز هم باید صبوری کنم بادبانم را میل به بازگشت نبود ....
تندیس آتاتورک به همراه رضا شاه پهلوی و جمعی از دولتمردان وقت
دانشآموزان نیروی دریایی
چای فروشان روبروی مسجد سلطان احمد
مرغان در یایی دریای مرمره
............................................
پا نوشت
در بازگشتم از ترکیه در خبر ها خواندم ولیاله فیض مهدوی را به قتلگاه کشاندن آخر به کدامین جرم انسان را به نیستی میکشند به کدامین جرم . فیض مهدوی از مرگ شب سخن گفت و در چنگ شب مرد . در احتزاز باد نام تو و غروب پر غرورت را به همه آزادیخواهان و مبارزان و مجاهدان تسلیت میگویم
اشتراک در:
پستها (Atom)